عشق مامانعشق مامان، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

نی نی من

چند خبر برای صدرا عشق مامان

 سلام عزیز دل مامان. عزیزم از وقتی دیگه شما رشدت بیشتر شده و ماشالا داری روز به روز بزرگتر میشی ماما دیگه نمیتونه زیاد جلوی کامپیوتر بشینه چون شما اذیت میشی و هی خودتو سفت میکنی.یکی دو هفته هم هست که کش و قوسهات و تکنون خوردناتو کاملا واضح حس میکنم و وقتی تکون میخوری کلی ذوق میکنم عشقم. خلاصه که شما داری بزگتر و شیطون تر میشی و مامان هم روز به روز همراه شما گردو قلمبه تر  و سنگین تر میشه البته فقط از ناحیه شکم! تو  این مدت ازمایش و سونوگرافی غربالگری دوم رو هم انجام دادم و جوابشونو گرفتم که خدا رو شکر همه چی خوب بود تو سونوی این مرحله که روز سه شنبه 18 شهریور انجام دادم شما 19 هفته و سه روزت بود و وزنت هم 317 گ...
28 شهريور 1393

خبر خوش برای صدرا

سلام پسر گلم صدرا خوبی چه طوری مامانتو که اذیت نمی کنی! چه خبر ، خوش می گذره! یه خبر خوش عمو رضا هم زنش باردار شده! حالا شمایه پسر عمو یا دختر عمو داری! خودت دوست داری بچه اونها پسر باشه یا دختر؟ اگر  دوست داری پسر عمو داشته باشی به شکم مامانت ضربه های محکم بزن. فعلا خداحافظ
26 شهريور 1393

اولین حرفای بابا سامان

سلام ، چطوری بابایی تصمیم گرفتیم اسمت صدرا باشه ! من خودم پرهام را از 8 سال پیش انتخاب کردم. اما مامان جونت  طی مشورت های مختلف ، اسم پرهام را رد کرد. روی صدرا  فعلا توافق شده فکر کنم اسم قشنگی باشه. هم کلاسیکه هم نوینه هم حزب اللهی و هم غیر حزب الهی. حالا چه اسمی دوستی داری صدرا؟ شب بیا به خواب مامان کبری ! آخه می دونی ، موقع اسم انتخاب کردن بچه ، زمانی که می خواهی بدنیا بیای ، رسمه تو خانواده ما ، اون روز همه خواب می بینند، خدا به خیر کنه    تو خوابشون اسم قشنگ برات انتخاب کنند. معمولا تو خوابشون اول اسم بچه با محمد شروع می شه.... ممکن هست مامانم خواب ببنیه بگه اسمت رو بزاریم محمد صدرا ممکن هست...
4 شهريور 1393

اشتباه مامان پریناز

سلام عشق مامان دیروز مامان با فکر اشتباهش باعث شد هم شما و هم خودش گرسنه بمونید دیروز ازمایش غربالگری داشتم( این از مایش که تو سه مرحله در 9 ماه بارداری انجام میشه برای اطمینان کامل از سلامتی شما پسر گلمه) فکر میکردم باید برای این ازمایش هم ناشتا باشم به خاطر همین صبح هیچ چی نخوردم و رفتم ازمایشگاه,از شانس منم ازمایشگاه خیلی شلوغ بود و من نفر 101 بودم و نزدیک 20 نفر قبل من بودن که منتظر پذیرش بودن.الهی مامان فدات شه که خیلی سختی کشیدی منم دلم همش ضعف میرفت و هی میرفتم اب میخوردم تا دلم کمتر ضعف بره ولی موقع ازمایش دادن از خانومی که خون میگرفتم پرسیدم که برای این ازمایش ناشتابودن لازمه؟ولی خانومه گفت نه!!!و من کلی از دست خودم عص...
2 شهريور 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی من می باشد